سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفتاب شب
چرا ؟ آیا نمی گویی کلامی بر لبم مانده ؟ !!!
کلامی کز حدیث یار گوید باز
پیامی کز طلوعش می دهد آواز

نوایی
; کآن نوایش می دهد پرواز
و لیکن ...
صدایم سرد و دلگیر است
دعایم در هوایش دل نمی بازد
سلامی می دهم امّا ، علیکی نیست در گوشم !
دلیلش نیک دانم چیست :
در این گوشم گنه دارم
در آن هم ، دیده ای از جنس اهریمن !
خداوندا ! ...
خداوندا ! از این تاریکی و ظلمت نجاتم ده !

.
.
.
شنیده ام که در سلام نماز جواب سلام رو میدن ... یعنی این منم که نمی فهممش  یا اشتباه
شنیدم ؟!!! از طرفی شنیده ام که آیت الله بهجت هایی داریم که جواب سلام پیامبر (ص) و
مؤمنین و فرشتگان رو میشنوند !
پس چه کنم یعنی تا کی باید ...؟
می گویند برای دعا دستانتان را باید بالا ببرید تا فرشتگان حاجاتتان را از دستتان بردارند و به
درگاهش ببرند و ...
به خاطر اینه که میبینم بعضی ها بعد از دعا دست به صورت میکشن و ...
شاید هم بو می کنن تا بوی بال فرشته رو که توی درگاه پر زده بشنون !
ولی من موندم که دست به صورت بکشم یا نه ؟!!!!
آخه من رو کسی تحویل نمی گیره ...
منی که گستاخانه در مقابلش می مونم و قد علم میکنم و تنها الفاظ رو بیان میکنم !
فرشته سراغ همچین آدمی میاد ؟
پ.ن : شعر رو نقد کنید و هر جاش هم که براتون مبهم بود بپرسید ...


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در پنج شنبه 86/9/8ساعت 11:17 عصر توسط صادق
    نظرات دیگران()

    سلام بر تو ای ملکوت فروتن خداوند در سرزمین من ؛
    سلام بر تو ای پاره ی پیکر پیامبر ؛
    سلام بر تو ای سلطان سرزمین مهر ؛
    سلام بر تو ای مولای مهربان و بیکران ؛
     آقا جان ! نامت برای من همواره قرین خاطراتی است که از نور آکنده است . رواق های

    دل گشای مزارت و سنگ هایی که پرسخن ترین سنگ های عالمند و با تمام زائران تو
    راز می گویند و حوض هایی که فوّاره های معرفت آدمیان در آن می جوشند و گلدسته
    هایی که اشاره ی همیشه ی توست به آسمان الهی ....

    ایّام میلاد شمس الشموس ، امام رئوف ، ثامن الحجج « علی بن موسی الرضا (ع) »
    بر دوستداران و شیعیان آن حضرت تهنیت باد.

    پ.ن 1 : این مطلب برگرفته از وب سایت رضوی است و از تراوشات ذهنی بنده نیست.
    پ.ن 2 : البته همواره بنا را بر این می گذارم که از وب های دیگر همکاران مطلبی برداشت
    نکنم و دل نوشته های خودم بهره گیرم.

    پ.ن 3 : به نظر شما مطلب رو به زبان محاوره بیان کنم بهتره ؟ یا که رسمی و کتابی ؟


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در چهارشنبه 86/8/30ساعت 11:38 عصر توسط صادق
    نظرات دیگران()

     گاهی اوقات یه طنز هم می تونه در ما آدما چنان تأثیری بذاره که شاید این اشک
    خشک شده رو به تکاپو وادار کنه !!!!!!!!!!! ( خودتون در این مورد فکر کنید ! )

    در زمستان یک شبی بهلول مست   پای در گل می شد و کفشی به دست
    سائلی گفتش که: سر داری به راه        تو کجا خواهـی شدن زین جایگاه ؟
    گفت : دارم سوی گورستان شتاب        زان که آنجا
    ظالمی است اندر
    عذاب
    می روم چون گور او پر آتش است      گرم گردم، زان که سرما ناخوش است
    خواهش  می کنم وقتی این شعر رو می خونید به یاد پادشاه ظالم سرزمین
    داستان های کودکانه نیفتید . چون در قرآن بارها اشاره به این داشته که بعضی
    از آدما نسبت به خود ظلم می کنند.

    با یک گناه خرمن اعمال نیکشان را به آتش می کشند و همین زبانه های آتش است که در روز و شب ِ قبر و قیامت گریبان آنها را خواهد گرفت.

    و اینگونه است که ما آدم ها نسبت به خود ظلم می کنیم ...
    پ.ن 1 : ببخشید که دیر به دیر به روز میشم ! ( کنکور و وبلاگ نویسی ! )
    پ.ن 2 : خدایا با عدالت خود با ما رفتار مکن بلکه با فضل و کرمت !  
    پ.ن 3 : خدایا اینم میدونم که :
    تو به یک کاه ، دو صد کوه گنه می بخشی
    ولی :
    منِ بیچاره چه سازم که ندارم کاهی
    پ.ن 4 : شعر بالا بیتی از غزل « غلام رضا ساز گار» ه .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در پنج شنبه 86/8/24ساعت 10:8 عصر توسط صادق
    نظرات دیگران()

    رحلت جانسوز زنده یاد دکتر قیصر امین پور را به همه ی دوستدارانش تسلیت می گویم.
    ای دوست ، به یادش فاتحه ای بخوان و به روح پروانه اش صلوات بفرست ...

    می دونم که برای گفتن این مطلب خیلی دیر شده ، ولی چه کنم که فرصتش را نداشتم
    راستش دیروز یه شعر از اون بزرگ مرد دیدم که حیفم اومد نذارمش توی وبلاگ :

    در سینه چگونه من نگه دارم دل ؟           کز دیده به جای اشک می بارم دل
    بردار به احتیاط تابـــــوت مــــــــرا           زیرا که در آن شکــــستنی دارم دل
                                     


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در دوشنبه 86/8/14ساعت 12:0 عصر توسط صادق
    نظرات دیگران()

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
    بسم الله الرحمن الرحیم

    إذ یَتَلَقَّی المُتَلَقّیانِ عن الیمینِ و عن الشِّمالِ قَعیدٌ
    ما یَلفِظُ مِن قَولٍ اِلّا لَدَیهِ رَقیبٌ عتید
                          
        «سوره ی ق / 17 , 18 »

    ترجمه : زمانی که آن دو فرشته ی دریافت کننده از طرف راست و چپ آدمی نشسته اند و
    ( گفتار و کردار
    او را ) دریافت می کنند. آدمی از دهان خود هیچ سخنی بیرون نیفکند مگر اینکه نزد او نگهبانی آماده است.

    سلام  به شما که اومدید و منّت روی سرمون گذاشتید هدف از نوشتن این آیات اینه که به خودم و شما که خیلی برام عزیزی بگم که یه کم ما آدما داریم تند میریم و حدّ و مرزا رو  رعایت نمی کنیم.
    بریم یه کم آیه ها رو موشکافی کنیم. امیدوارم که خدا کمک کنه و  بتونم حقّ مطلب رو خوب أدا کنم
    همون اول کار بگم که اگه از عیب ها حرف زدم با خودمم و شاید ... (بستگی به خود شما داره) چون
    هرکی از خودش شناخت داره  و میتونه در مورد خودش قضاوت کنه

    تلقّی یعنی دریافت. قعید هم، هم ریشه ی قعود است و به معنی نشسته آمده
    در واقع منظور اینه که دو فرشته در همه حال همراه آدم هستن و نامه ی اعمالش رو پر می کنن ( خوبی و بدی )ولی در مورد این آیه اونقد روایت هست که بخشش خدا رو نشون میده یعنی این روایت ها اگه گفته بشه دیگه به مهربونی خدا شک نمی کنیم ولی وقت و صبر شما مجال این کار رو نمیده (میتونید خودتون تفسیرش رو بخونید)  از طرفی توی این پست می خواییم بیشتر جنبه ی خوف (ترس) رو بگیریم دادتون رو در نیارید!!!... قبلن داخل مقاله ی سر به زیر از رجاء (امید) گفتیم .در مورد آیه ی بعد بیشتر حرف داریم چون بیشتر بحثم سر این آیه هست .همتون درس عربی رو خوندید و شک ندارم بیشترتون از این درس متنفرید ولی اینجا میخوام به اونایی که معتقدن قواعد عربی هیچ کاربردی ندارن ثابت کنم که اشتباه میکنن ... بگذریم !!!

    در این آیه یه جمله ی استثنائیه داریم که شامل کلمه ی إلّا میشه.قبل از این کلمه فعل جمله به صورت منفی اومده و این به خاطر تأکید خیلی زیاده.در واقع  این معنی رو میده که تمام حرفای ما توسط رقیب عتید ثبت میشه ( چه با منظور و چه بی منظور ... همشون دیگه )
    *عتید هم یعنی مهیّا و حاضر و آماده
    .تا اینجا که روی الفاظ کار کردیم کافیه ...

    آخه من موندم اگه ما ادعای مسلمونی داریم و از نوع فول ورژنش هستیم ( شیعه دوازده امامی )
    چرا باید به این آیه ها توجه نکنیم و بشینیم هرچی که از دهنمون در اومد بگیم
    .
    حالا هی پشت سر اون یکی حرف می زنه ... آخ آخ آخ
    حالا یه چیز رو خوب بلد نیستی ،خب می میری بگی نمی دونم
    آخه اونم میره به یکی دیگه میگه . همش که شد اطلاعات باطل و دو ریالی .
    یا اینکه یه چیز می گیم و آشوب روانی بین یه جماعت راه می ندازیم
    مثلن اگه خودم درس رو نفهمیدم چرا هی از این معلم بیچاره بگم
    آخه دیگه آبرو براش نموند . تمام زحمات چند سالش رو ریختی دور .شاگرد جدیده هم که وصف حال معلم مقتول رو ازم شنیده هی با خودش میگه واویلا حالا کی با این معلم فلان فلان شده سر کنه. دیگه ازون درس بدش میاد و ... الخ ( مثلن درصدش توی کنکور میشه 0%) تقصیر منه دیگه ... درسته ؟
    خیلی از این مثال ها می تونم بیارم ولی بهتره که خودمون فک کنیم.

    زبان سرخ ، سر سبز می دهد بر باد .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در شنبه 86/8/12ساعت 2:37 عصر توسط صادق
    نظرات دیگران()

    <   <<   26   27   28   29   30   >>   >
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دوباره، چارانه!
    خاطرات نامبهم
    همین امشب فقط!
    تعادل
    درّه
    [عناوین آرشیوشده]