برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و دلی بی قرار کافی نیست ...
خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست
امسال دوست داشتم درد و دلی با شما داشته باشم آقا جان!
امّا انگار قسمت نشد یا بهتر بگویم ؛ زبانم ، لیاقت گوش شنوای شما را نداشت !
فقط یک حرف تقدیمتان می کنم ، بگذارید به حساب هدیه ی تولّدتان ! :
چند شب بود که می دیدم ماه ، خودش را برای کاری آماده می کند !
هرچه کامل تر می شد ، بیشتر برایم جلوه گری می کرد...
تا اینکه رسید به امشب !
ماه شب چهارده !
همه ی حرفش این بود که :
آقا جان ! یک نظر به ما بینداز !
اکنون وقت آن رسیده که چشمک بزنم !!!
* شعر بالا بخشی از یکی از غزل های فاضل نظری هست
* عیدتان مبارک ...
احمد خاله ایی داره که هنوز شوهر نکرده و کنار مادر بزرگ داره فرآیند ترشیدگی رو به حدّ کمال
می رسونه !
معمولن توی یخچال خونه ی ننه جون قصّه ی ما سیب و لیمو پیدا میشه ولی هر وقت که احمد
میره سراغ یخچال، لیمو ها یا ته کشیدن یا اگه هست ، همون افت هاش باقی موندن ! ولی
عجیب اینجاس که سیب ها بیشترشون می مونن دست نخورده ! خیلی از سیب ها پوستشون
زخمی شده و رنگ عوض کردن !
خوب که دقیق شدم تونستم بفهمم که کار ، کار خاله ی احمده و احتمالن فکر کرده که سیب
هنوز میوه ی ممنوعه اس !
یکی نیس بهش بگه ؛ ماها خیلی وقته تاوانش رو پس دادیم! که الان داریم توی این دنیای خاکی وِل می گردیم!
بعدن هم تونستم بفهمم که چرا سیب ها پوستشون زخمی می شد !
آخه این دخترِ نه چندان دختر ( پیر دختر ! ) ناخن هاش رو هنوز با قیچی می گیره !
بی خود نیست که خواستگار نداره !
خیلی خلاصه بگم خدمتتون که غزلی آوردم تا ببینم چقدر ایراد داره !
هر قسمتش که براتون سوال ایجاد کرده یا حرفی برای گفتن در مورد اون قسمت دارید دریغ نفرمایید!
گُلیاد ِ تواَم بهانه ی خواب نشد
در کام عطش گرفته ام آب نشد
عمری گذراندم و ندیدم رویت
بر صفحه ی دل، نگاهِ تو قاب نشد
هر بار به کوچه ی غمت سر زده ام
از اشک ، نگاهِ دیده شاداب نشد
من پرسه زنان، راهِ تو را پیمودم
امّا شب من دوباره مهتاب نشد
این عاشق ِ مُلحِد که غزل خوانِ تو است
دلبسته به آن منبر و محراب نشد
سنگی به سَرَم نخورده، بی هوش شدم!
بی پرده بگو! از تو که پرتاب نشد؟!
مخاطب شعر را در مصرع های آغازین این غزل جستجو کنید
دیگه رتبه ها رو هم زدند و ما هم نفس عمیقی رو که در دَمَش مانده بودیم بعد از یک ماه انتظار به بازدَم رساندیم ...
برویم سر اصل مطلب :
با خودم قرار گذاشته بودم که کارنامه ام رو بعد از اعلام نتایج توی وبلاگ بذارم :
از اونجایی که قرار بوده نمرات امتحانات هماهنگ کشوری سال سوم رو به صورت 15 درصدی تأثیر بدَن ، من هم برای دقیق تر نشان دادن رتبه ی کسب شده ام ،این نمرات (از 20 نمره) رو به همراه درصد های کنکور سراسری ام ضمیمه کردم !
1 - زبان و ادبیات فارسی : % 4/61
ادبیات فارسی : 25/19 | زبان فارسی : 5/17
2 - زبان عربی : % 4/85
عربی : 20
3 - فرهنگ و معارف اسلامی : % 60
دین و زندگی : 20
4 - زبان خارجی : % 7/42
زبان انگلیسی : 20
5 - ریاضیات : % 37
حسابان : 25/19 | جبر و احتمال : 25/19 | هندسه : 5/18
6 - فیزیک مکانیک : % 8/57
فیزیک : 25/19
7 - شیمی : % 8/62
شیمی : 25/18
********************************************************
رتبه ی کل در کنکور سراسری 87 : 2246 | معدّل کتبی سال سوم : 19/13
از همه ی دوستان تقاضا دارم با این اطلاعاتی که در اختیارشون گذاشتم ، بهم کمک کنن تا انتخاب رشته ی خوبی داشته باشم :
در این راستا باید بگم که علاقه ی من به ترتیب در مهندسی های : 1 – مکانیک 2 – صنایع 3 – شیمی می باشد . حالا شما با توجه به رتبه ایی که آوردم بگید که کدوم یکی از این رشته ها رو در کدوم شهر و دانشگاهش می تونم انتخاب کنم .... اگه هم از دوستانتان که مطلع ترند بپرسید به نتیجه بهتری می رسیم !
ممنون از لطف همه ی شما !
* خجالت هم خوب چیزیه !
دستم رو می گیری و بهت کم محلّی می کنم !
وای به حالم ، اون روزی که دیگه نگاهی هم بهم نمی کنی !!!
* چه کنم با " پری " های سهراب سپهری در شعر " پشت دریاها شهری است " ؟
(نه به آبی ها دل خواهم بست / نه به دریا - پریانی که سر از آب به در می آرند / و در آن تابش تنهایی ماهی گیران / می فشانند فسون از سر گیسو هاشان )
همین پری ها اومدن توی رباعی بنده شدن : " غریبه "
نقد شما راهی است به سوی فردای بهتر شعر این حقیر! (شبیه شعارهای بانکی!) :
هر دل که شکست ، سر به راهش کردی
با مهر رُخَت بسی نگاهش کردی
هر چند به آن غریبه ها دل بستم
امّا تو به غَمزه* ای تباهش کردی
توضیح اینکه : غمزه همان نگاه دل فریب معشوقی است که چشمانی کرشمه گر دارد !
علی رغم این تفاسیری که شد ، حالا سؤالم از شما اینه که :
به نظر شما این رباعی ، صادقانه بود ؟ چرا ؟ (بارم بندی به عهده ی خودتون ! )