نوشته شده در چهارشنبه 88/9/25ساعت 9:14 صبح توسط صادق
نظرات دیگران()
آهی است که ناگزیر با درد رسید
از عمق سکوت های یک مرد رسید
آن قدر به شب تهمت ناجــور زدند
تا کارد به استخوان شبـــگرد رسید
نوشته شده در سه شنبه 88/9/17ساعت 12:10 عصر توسط صادق
نظرات دیگران()
گاهی خوندن بعضی مطالب ، آدما رو وادار به خندوندن میکنه هر چند که محتوای طنز نداشته باشن ! :
« مطالعات نشان میدهد که مرغهای مگسخوار در ضمن جفتگیری و تعقیب مادّه ها ، سرعتی بیش از سرعت هواپیماهای جنگنده دارند ! »
پ.نون :
این قسمت هایی که با خطّ پُر نشون دادم ، این اجازه رو به شما میده که به مطلب فوق بخندید.
+ فک می کنم این مطلب رو توی مجله ی خانواده ی سبز خوندم و این نکته ذهنمو مشغول کرده که چرا این فسقلی حتمن باید با هواپیماهای از نوع
جنگندهش مقایسه بشه !؟
پ.نون پریم :
چند وقتیه هر وقت می خوام گوشیم رو در حالت بی صدا قرار بدم ، احساس می کنم داره بهم فش میده !
بالاخره این گوشی ها هم دل دارن ! نمیشه که مدام بهش بگی ؛ خفه !
همش درس و کلاس و دانشگاه و ... خفه خونی یه زبون بسّه ی همیشه همراه !
+ بینم ، شما هم همین حسّو دارید ؟!
نوشته شده در چهارشنبه 88/9/4ساعت 9:52 صبح توسط صادق
نظرات دیگران()
این هم دومین ابرویی که قولش را داده بودم :
ابروی تو تا مرا به دام اندازد
" تاتو " شده و به شکل خود مینازد
صیّاد! بدان طعمه ، بزرگش خوب است
یک چشم درشت ، کار من میسازد !
نوشته شده در شنبه 88/8/23ساعت 1:40 عصر توسط صادق
نظرات دیگران()
چقدر ابرویت را به رُخم کشیدی !!!
باور کن رُخ خودت به آن محتاجتر بود !
پِ نون : فعلن همین یه ابرو رو داشته باشید تا در پست یا پست های بعد دوّمی ش رو هم براتون بکشم ! ...
نوشته شده در یکشنبه 88/8/17ساعت 9:46 صبح توسط صادق
نظرات دیگران()