با خشم نشست زیر دندانهایت
بی تاب شده ست زیر دندانهایت
تا آمدی از سکوت خود برخیزی
فریاد شکست زیر دندانهایت
* نه "خود کشی اعتراض" !
...................................................
..............................................
......................................
و خواب ؛ آن حسود سر زده
............................
......................
.................
.............
..........
.......
.....
...
..
وقتی تن من حوالی پاییز است
آغوش تو از بهارها لبریز است
در غمکده ی ستاره های خاموش
چشمک زدنت چه شیطنت آمیز است
پ.نون:
برای نوشیدنت به لبهام وعده داده ام ;-)