سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفتاب شب


دیروز وقتی داشتم پست قبل رو می نوشتم ذهنم توی حال و هوای اون حدیث معروف بود که مضمونش این بود :
در ماه رمضان، نفس کشیدن معادل با تسبیح خداوند است و خواب معادل عبادت!
شاید بیشتر دوستانی که منظور ما رو نگرفتن، حالا همه چی هم بارمون کرده باشن! باور کنید ما هم مثل شما روزه ایم و تحمّل حمل بار رو نداریم !
البته احتمالن همون یکی دو نفری هم که به شکل عجیبی متوجه ارتباط دوّار خطوط در پست قبل شده بودن، یا حدیث رو به تازگی شنیده بودن یا مرورش کرده بودن!
بابا بی خیال! : هفت شهر عشق رو عطّار گشت *** ما هنوز اندر خم پست قبلیم(!)  ---->  عطّار رو بگیرید فرار نکنه !  

و امّا اصل موضوع :

لبخند، دوبار. اوّل شهریــــــــــور      با طعم انار، اوّل شهریور

امروز، « من و پدر » پر از آغازیم      آغاز بهار، اوّل شهریـــور!

پ.ن:
از اونجایی که احتمال میدم ساده ترین و معمول ترین چیز ممکن به ذهنتون بیاد با خوندن این رباعی، از الان اعلام می کنم که قهری وجود نداشته که حالا امروز بخوایم آشتی کنیم ! ... موضوع خیلی جالب تر از این حرفاس !



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در یکشنبه 88/6/1ساعت 10:11 صبح توسط صادق
    نظرات دیگران()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دوباره، چارانه!
    خاطرات نامبهم
    همین امشب فقط!
    تعادل
    درّه
    [عناوین آرشیوشده]