سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفتاب شب

ماه رمضان شد ، می و میخانه براُفتاد *** عشق و طرب و باده ، به وقت سحر اُفتاد

نیم ساعتی هست که دوباره بازی همیشگیت رو شروع کردی ...
عشق بازی شروع شده ...
سالگرد شروع پیوند من و تو ،بهانه ی تبریکی به آستان کبریاییت !!!
مگر بارها خُلف وعده ام را ندیده ای ؟
مگر ندیدی که در این بازی ، همیشه این من بوده ام  که کم آورده ام ؟
من که از دل خودم خبر دارم ، می دانم که جز خون دل تو را مهمان چیز دیگری نکرده ام ...
پس این عشق بازی اجباری برای چیست ؟



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در سه شنبه 87/6/12ساعت 6:22 صبح توسط صادق
    نظرات دیگران()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دوباره، چارانه!
    خاطرات نامبهم
    همین امشب فقط!
    تعادل
    درّه
    [عناوین آرشیوشده]