وقتی که یکی رو می دید که گوشه ای کِز کرده و توی خودشه ، می گفت:
اینو نیگا کن مث عبدِ ذلیلی می مونه که انگاری همه کشتی هاش غرق شدن !
هِی فُلانی ! باور کن که عبد ذلیلم !
حالا تو هِی بگو فلانی عبد ذلیله ! ... ما که بهمون بر نمی خوره !
ولی نه عبد ذلیل ِ ذلیلی دیگه مث خودم !
مگه همین من و تو نیستیم که میگیم :
یا لطیف ! إرحَم عبدَکَ الذّلیلَ الضعیف!؟