راستي دادا صادق با كمال ادب اصلا موسيقي وبلاگت قشنگ نيس
هميشه نگران بودم كه اگه پس فردا يكي از بچه ها شعر گفت و بهم نشون داد كه اصلاحش كنم چه غلطي كنم!:ي
فك كنم بيام دست به دامن تو بشم:ِي
فعلا
من از شعر جز ارايه چيز ديگه اي نمي دونم:ِي
از عروضم متنفرم:-&
خيلي جالبه با اينكه تو رشته تو نيست ولي خيلي خوب بلدي
اين عاليه
شعرت معنيش كه خوب بود
بقيشو من نمي دونم :ِي
سلام دوست عزيز شعرتون جال بود ولي با سوژه تکراري .. توصيفات زيبايي توش هست که قابل تحسين....
بعضي جاهاش مثل اين بيت (از اشک ، نگاهِ ديده شاداب نشدمن پرسه زنان، راهِ تو را پيمودم) يه كم وزن شعر عوض شده .. ولي خوب بود .. ممنون...
سلام و خسته نباشيد.
صادق چو شنيد قصه حکم جديد
از وضع صدور حكم شاداب نشد.
از تشريف فرماييتون به وبلاگ ممنونم.شعرتون زيباست .در مورد برگرداندن دعاهاي فارسي به عربي كه فرموده ايد ،در خدمتم.ولي قبلا با دفتر هماهنگ بفرماييد.
موفق باشيد.
سلام.
چرا قبل از نوشته به مخاطب جهت مي دين؟
نقد صحيح به اين معنا نيست كه فقط ايراد ها رو ببينه و محاسن رو وا گذاره؛و بايد سره از نا سره جدا كنه.
در كل شعر خوبيه و جاي نقد هم داره ؛ ولي نقد به معناي واقعي.
و من الله توفيق..
سلام
وزن و معناي شعر مشكل ندارد . زيبا بود .
موفق باشيد
سلام دوستعيدت مبارکبه اميد ظهورش.....بهترين ها رو برات آرزو ميكنم
فقط مي تونم بگم:
تبريك برا اولين غزلت!!
زياد اهل شعر نيستم كه بخوام نقد كنم
موفق باشين
سلام دادا صادق/به علت كمبود وقت فعلا فقط اين رو از ما درياب:غزل قشنگيه///////////انتخاب رشته خوبي داشته باشي
خداحافظ
ممنون كه سر زدي .
بايد بگم که انتقادات نشون مي ده که شعر رو با دقت خوندي .در مورد انتقاد دوم بايد بگم حق با توست چون در اصل شعرم هم همينه: دور خوشبختي ام را خطّي دايره اي مي کشد که در جلسه ي دوشنبه هم به همين شکل خوندم و اشتباه در نوشتن بوده که اصلاح خواهم کرد. بازم ممنون از دقت وکمکت.اگه يادت باشه در چند جلسه پيش من يك رباعي خوندم و شكا انتقاد كردي. راستش من عادت ندارم در مقابل انتقاد از شعرم دفاع كنم ولي در اين مورد اين كارو كردم. يه سر به وبلاگ انجمن بزن و به دفاعم پاسخ بده . رباعي روي ولاگ انجمنه.
و حالا در مورد شعر خودت:
در مصراع دوم: بر صفحه ي دل، نگاهِ تو قاب نشد
يه سكته ي وزني احساس مي شه كه خوندن اين مصراع رو با مصراع قبلي متفاوت كرده.
هر بار به کوچه ي غمت سر زده اماز اشک ، نگاهِ ديده شاداب نشد
به نظر من دو مصراع بالا كه يك بيت رو تشكيل ميدن هارمونيك نيستند.
و همون طور كه در انجمن هم گفتم بين اشك و شاداب نشدن ديده هيچ تناسبي نمي بينم.
به نظرم بيت زير هم نقطه ي قوت شعرته:
اين عاشق ِ مُلحِد که غزل خوانِ تو استدلبسته به آن منبر و محراب نشد
در كل به عنوان اولين غزل ستودنيه.
ببخشيد زياد صحبت كردم.
به اميد ديدار
نه صادي پيشرفت كردي . متاسفانه خيلي بلد نيستم شعر نقد كنم
فقط همين حد ميتونم بگم به دلم نشست .
زيبا بود....
حالا ميخواي بشي مهندس شاعر؟ جالبه....
موفق باشي...
بسم الله
سلام آق صادق
برو جمع كن تكراريه
من خودم اين رو دم کوچه از يکي از دوستام شنيدم .
حالا تواومدي اين رو به اسم خودت ميزني ؟؟؟
ت زياد زش واسه خودت .. (يک نقطه پس و پيش)
خلاصه دعا يادت نره