• وبلاگ : آفتاب شب
  • يادداشت : امنيّت فروشي !
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مصطفي 

    سلام

    منم خيلي ناراحت شدم و بيشتر حرفايي رو كه نوشتي قبول دارم ولي حواست باشه وقتي كه از خون شهدا حرف مي زني نكنه يه ذره بي انصافي تو حرفات باشه.وقتي از شهدا مايه ميذاري نكنه يه ذره بي انصافي كني.آيا واقعا هر وقت كه در خيابون قدم مي زني عده اي در كمين تواند؟

    حالا انشاالله ديدمت بيشتر حرف مي زنيم.

    اينم بگم لحظه اي كه اين خبر رو شنيدم از ته قلبم براي خونوادش ناراحت شدم.اين درديه كه فقط خونوادش ميفهمن.

    اميدوارم هروقت كه ميخواي چيزي رو بنويسي همه ي جوانبه كار رو در نظر بگيري عزيزه دله برادر.

    موفق باشي

    ژ التماس دعا

    پاسخ

    سلام/باور کن اگه به اندازه ي هر شهروند معمولي يکي از اراذل داشته باشيم (هم ارز !) حتمن در کمين من هم يکي نشسته و اينو بدون که من يک بار اين خطر خيلي جدي رو در 7 يا 8 سالگي گذروندم ! و اين خدا بود که نجاتم داد ! (ايشالله وقتي اومدي در مورد اون اتفاق و همچنين خون شهدا حرف مي زنيم )کاشکي بعضي از اين بي عرضه هايي که با بزدلي لباس پليس رو به تن مي کنن ( البته بعضياشون ) يه کم جنم شهداي ما رو داشتن !