سلام داداش!
اومدم دو تا تبريك بت بگم يكي سال نو رو يكي دوم شدنت توي فراخوان شعر و نثر رو!
ديروز كاملن اتفاقي اسمتو تو مجله ديدم تازه 2تا رباعيات رو هم زده بودن خيلي قشنگ بودن!خيلي هم خوشحال شدم...
اين بچت هم خوب بود ولي غمگين بود ايشالا بعدي شاد و خندون باشه
منتظر اون كلاس رياضي مهندسي ام.
ميبينم كه نظر جديد نداري
آپ هم كه نكردي
اومدم دانشكده رياضي گفتم هم سايتش رو امتحان كنم هم يه حال به وبلاگ تو بدم
سلام
اجراي طرحها هميشه با مشكل روبرو ميشه نه خود طرح
هنوز تو چاهي ؟؟؟يا رفتي چادر
سلام .سال نو رو تبريك مي گم و اميدوارم سالي سرشار از خير و بركت و شادماني پيش رو داشته باشي.شعر قشنگي بود. مخصوصا اون قسمت طنابش
موفق باشي.
سلام.
بالاخره ما چشممون به رباعي شما روشن شد.
رباعي قشنگي شده و جز كاراي خوبته. يه چنتا پيشنهاد در موردش دارم:
اول از همه اينكه توي بيت دوم مي شه جاي اي عشق و هربار رو عوض كرد و به نظر من به بهتر شدن كار كمك كرد:
اي عشق!، تو با همين طناب کهنه
هربار به چاه غم فرستاديِ مان
توي بيت اول از اونجا كه وعده دادن رو آوردي اگه تو مصراع اول برعكس آبادي ويران بودن رو تصوير كني چفت و بست كار بهتر ميشه چون اون وقت عشق وعده داده كه سرزمين ويران تو رو آباد كنه، اون وقت تو بيت بعد اين كار رو نكرده.
از قديم گفتن كه سالي كه نكوست از بهارش پيداست، پس بايد منتظر پست هايي پر از رباعي هايي به اين خوبي باشيم!
به قول خودت:
موفق تر باشي
اتفاقا من اصلا ياد احمدي نژاد نيفتادم!
ولي خداييش حرفي كه از دل بر آيد، لا جرم بر دل نشيند! رباعي قشنگي بود...
اومدي و نسازي
عيدتون سرشار از شادي باد
عشق لااقل اينقدر مرد هست كه با طناب پوسيده مارو به ته چاه نمي فرسته
بچه ي خوب و شيطونيه انشاالله بچه هاي بعدي از اين هم با نمك تر باشن
تا خوندم ياداحمدي نژاد افتادم