• وبلاگ : آفتاب شب
  • يادداشت : مثنوي عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام.

    بايد ببخشي منو كه شعرتو نقد نكردم مي دوني آخه من زياد تو نخ مثنوي نيستم بنابراين به خودم اجازه نميدم در موردي كه اطلاع ندارم نظر بدم .اگه غزل داشتي ياشعر نو ،نظر ميدم . چشم !ولي يه چيزو بگم سعي كن زبان شعرتو كمي امروزي تر كني .موفق باشي عزيزم.

    پاسخ

    موافقم
    صادق جان سلام اول از همه خوشحال شدم اومدي .بعد در مورد شعر گفته بودي يه بار ديگه بخوني متوجه ميشي كه حرف از سفر يه مسافره كه برگشتي غم انگيز داره من مادرم رو موقعي از دست دادم كه به زيارت رفته بو د وديگه نتونستم از اون به بعد حتي يه بار صداش كنم. مرسي بازم بيابه ديدنمخوشحال ميشم تبادل لينك كنيم مايل بودي خبرم كن.

    خيلي جاب و قشنگ و دلنشينه

    شما رو به عطر گل ياس دعوت مي كنم

    پاسخ

    ممنونم

    فکر مي کنم منظورتون از فهم پيچش هاي مو اون بعد دروني باشه يعني نگريستن يه اصل واساس بدون ظاهربيني؟!

    و اينکه مرجع بيت اول به کي برمي گرده به خدا؟ به يه امام خاصي مثله امام زمان؟

    در کل زيبا بود و اينکه فکر مي کنم شما استعداد خوبي براي بازي با کلمه ها ونشوندنشون کنار هم دارين.

    موفق باشين

    پاسخ

    در مورد پپيچش مو دقيقن درست مي فرماييد(تو مو مي بيني و مجنون پيچش مو )...مرجع بيت اول به خدا بر ميگرده (نكته ي جالب اينكه طبق آيه ي قرآن همه چي به خدا بر ميگرده !!!) ... و نظر لطفتونه ...
     <      1   2