• وبلاگ : آفتاب شب
  • يادداشت : باران
  • نظرات : 0 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خانم مهندس 

    آرامشي ست

    در قطره قطره ي بارانت


    خدا

    که هيچ جا پيدا نمي شود ...

    چقدر جاي تو خالي است زير بارانها


    دقايقي كه من و خلوت خيابانها


    دقايقي كه سكوت و شراب و مستي و عشق


    من و ترك ترك بي امان ليوانها


    چقدر جاي تو خالي تو را بغل بكنم


    ميان دلهره مرگبار توفانها


    تو را بغل بكنم تا دوباره تازه شوند


    تمام حادثه ها، بوسه ها و گلدانها


    دقايقي كه من و تو دقايقي كه خدا


    و يك توقف كوتاه بين دورانها


    دقايقي كه بيايند و خيره مان بشوند


    دقايقي كه نگاه تمام انسانها


    چقدر جاي تو خالي كه عاشقت بشوم


    چقدر جاي تو خالي كه زير بارانها… .