وبلاگ :
آفتاب شب
يادداشت :
باران
نظرات :
0
خصوصي ،
28
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خانم مهندس
دوباره باران ميبارد و من ميدوم به سوي پنجره...
نگاه ميکنم پيام عشق را و مست ميشوم...
پرواز ميکنم به زير باران گويي که فاصله ميگيرم.
قطره ها لمسم ميکنند و من حسشان ميکنم.
بوسه هاي عشق صورتم را خيس کرده اند.
همه جا شسته ميشود...
درختها ، زمين ، و دل من.....
آخرين برگ سفرنامه ي باران اين است
که دلم غمگين است.....
پاسخ
به قول جليل:
باران ، نخ و سوزني است در دستانت / بر روي زمين بهار را مي دوزي