سلام . خسته نباشيد .
تو چقدر شکمويي ! مدتيه زياد حرف از خوردني ها ميزني !
لامصب دهنمون آب افتاد توي اين ماه رمضوني ! اين چه وضعشه ! اون از خانوم ياقوتي ، اينم از سيب هاي فيلتر شده ...
شب قدر فراموشم نکني
اين پستت رو كه خوندم ياد يكي از معلم هاي دوره دبستانم افتادم كه دو سال پيش تو يه جلسه اي نشسته بود بغل دستم!اول كه اومدم بشينم گفتم چه آشناس ولي متوجه نشدم! يه كم بعدش خود خانوممون صدام كرد! بازم متوجه نشدم!دوستم كه باهام بود فهميد،يهو گفت: آرون ببين خانوم جودكيه! آبرومون پاك رفت ديگه! حالا اون موقع هم وقت بگير نگير حافظه بود آخه؟!(منم خو استاد حافظه! ) حالا هرچي هم قسم و آيه كه حواسم نبوده و نشناختم، مگه باور مي كرد؟! كلي ناراحت شدش!
پ.ن: از سيب سرخ متنفرم چون هم شيرينه هم بافتش پودريه! فقط سيب سبز!
پ.ن2: كامنتم قد يه پست طولاني شد! حواست باشه!!!!!!
سلام
من دقيقا منظورم غشق بود نه عشق سوء تفاهم نشه
آخيييييييييييي!چه رمانتيک.....منه بي جنبه ک هروقت معلمامو مي بينم اشک توي چشام جمع ميشه....هروقتl شاگردامو مي بينم خودم ميرم سراغشون.....
sadegh berarom!hatman sandevich paniram pe khodet bordiya?sarmouna be30 zer.
اين که ميبينيد يک انسان است که از ميوه تغزيه ميکند و علاقه ي شديدي به سيب و انگور دارد.
فصل جفت گيري اين انسان در ماههاي سبز شدن انگور ياقوتي است.
در کل موجود بامزه اي است :دي
اصولا ما معلما يه چيزايي رو ميبينيم كه اغلب دانش آموزا تصورش رو هم نمي كنن اما به رو خودمون نمياريم لذت معلمي بودن در كنار بچه هاييه كه هنوز درگيرودار زندگي قرار نگرفتن و سرخوش روزگارن و لذت بخش تر اينكه گاهي دانش آموزا چنان با اشتياق از بودن در كنار معلمشون حرف ميزنن كه من معلم فكر ميكنم يه لحظه رفتم بهشت وقتي يه دانش آموز تاكسي رو نگه ميداره تا فقط سلام كنه حس غرور مي كنم اينجاس كه بايد گفت معلمي غشق است نه شغل