• وبلاگ : آفتاب شب
  • يادداشت : سعيد را چه شد ؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام بر صادق عزيز

    به قول قديمي ها از ماست كه بر ماست.

    يه روزي بود كه خيلي از چيزها حرمت داشت و ما خواسته و ناخواسته حرمت ها را شكستيم و اين نسل نتيجه همين حرمت شكستن هاست.البته به نظر من.

    شعر قبليت را هم خوندم زيبا بود فقط يكي از بيتهات كه عشق يعني رحمت الله الرحيم به نظرم يه كم قريب بود. ولي در كل زيبا بود.

    وسيع باش تنها و سخت.

    يا علي.

    پاسخ

    سلام / خيلي خوشحالم كردي با اومدنت بزرگوار / با حرفات موافقم / موفق و در پناه حق باشي

    سلام.

    به يكي از معضلات بزرگ دنياي ما اشاره كردين و واقعا جاي تاسف داره!

    حداقل در كشور ما نبايد اين چنين باشه.

    از دوستي حديث زيبايي شنيدم : اگر كسي خمس و زكات مال خود را بپردازد ؛ فرزندش در آتش هم كه بيفتد سالم بيرون مي آيد.

    خدا كنه بتونيم محيط امني رو در خونه ايجاد كنيم كه نا امني بيرون رو جبران كنه.

    پاسخ

    سلام / بله، درسته / از دو جمله ي آخرتون بهره بردم !

    حق با شماست !

    آبي پر رنگ كارمون رو راه انداخت ولي سرخ هم امتحان كردم بد نبود !
    البته در استقلالي بودن من شك نكنيد !

    ممنونم

    سلام

    قهرمان؟ شخصيت اصلي فكر مي كنم سعيد بود.

    داستان به زبان محاوره نوشته شده، درسته كه قصد داشتيد صميميت و سادگي رو توش بياريد ولي محاوره اي كردن متن بد ترين ضربه به نويسندگي خودتون هست. استفاده كردن از لغات مانوس، پرهيز از به كارگيري جملات طولاني و ... مي تونه صميميت رو به نوشته بياره هر چند كه به زبان محاوره نباشه.

    رنگ سبز نوشته هاتون بسيار زيباست ولي توي قالب جاهايي كه روي ماه قرار مي گيرند، خوندن متن مشكل مي شه. آبي پر رنگ مثل بقيه نوشته هاتون فکر مي کنم راحت تر باشه.

    موفق و پيروز باشيد

    يا علي

    پاسخ

    سلام / قهرمان داستان همون شخصيت اصلي به حساب نمياد. بايد کلمه ي قهرمان هم برازنده ي اون شخصيت باشه .... ما داخل داستانمون از سعيد هيچ عمل قهرمانانه نمي بينيم ! من عمدن اين سوال رو مطرح کردم تا ذهن خواننده رو به درون مايه ي داستان معطوف کنم ! / در مورد نقدتون هم بايد بگم که با اينکه نظرتون خيلي برام محترمه ولي باهاش به طور کامل موافق نيستم ... آخه من با کتاب هاي رمان که به اين سبک نوشته شدن برخورد کردم و ذهنيتي رمان گونه داشتم ! محاوره نويسي در داستان کوتاه امروز هم جا افتاده ولي قبول دارم ، در اين مورد بايد مطالعه ي بيشتري داشته باشم ! / و اما در مورد نوشته بايد بگم که اتفاقن اين دغدغه من هم شده که بايد چه رنگي انتخاب کنم تا نوشته پشت عکس زمينه مخفي نشه ! اگه دقت کرده باشيد در چند پست اخير هم از رنگ هاي متنوعي استفاده کردم ( حتي کارم به صورتي دخترانه !!! هم کشيده شد ! ) ولي هنوز اين معمّا برام حل نشده ! / ممنونم که به اين ظرايف دقت داشتيد ! /

    سلام و خسته نباشيد.

    غم نويس غم انگيزي بود.

    موفق باشيد.

    پاسخ

    سلام . دوست داشتم نظر جامع تري در مورد مطلب مي داديد ... ولي همين که خونديد ، خوشحالم !