• وبلاگ : آفتاب شب
  • يادداشت : سالهاي از دست رفته
  • نظرات : 9 خصوصي ، 43 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    داستان هاي فرنود
    اهم
    ببخشـيـــــد احسان!
    پاسخ

    اهم وارد مييييييييييييشود! ... ببخشيد احسان:)
    + ايمان 
    بابا چرا اون خاطره رو که سوار همون دوچرخه آبي مذکور شدي و مثه چيز سرتو انداختي پايين و به گفته ي خودت تقريبا تا سر جاده ي اصلي رفتي رو نميگي. خدا اون همسايه نجاتتو!!حفظ کنه ايشالا
    اميدوارم از اون خاطراتو بد هيچ وقت واست اتفاق نيفته ولي من فک ميکرم بدترينش همونيه که بهم گفتي که به نظر من شنيدنش مو رو به تن آدم سيخ ميکنه
    پاسخ

    تقريبان كه نه ، كاملن سر جاده ي اصلي رفتم! / ميدوني! بچه تر كه بودم (دو سه ساله) هي انگشتمو ميكردم توي ناف همون آقاهه :)))))))
    + ايمان 
    اولا تولدت مبارک
    رسم ما ايرانيا سه يوسه ديگه!بيشترشو حضوري ميدم بهت!
    جلو دوستات نميگم تولدمو چطور و با چه کادويي که واسم آماده کرده بودي(البته بودين،تو و اون احسان نامرد) تبريک گفتين ولي اون کادوها پيشکش به خودت ايشالا هزار ساله شيييييييييي
    حالا بيا يه ليوان بزن شارژ شي که... خودت ميدوني چيکار کني(به ياد خاطرات خوش خوابگاه)
    پ.ن:دوستان منظور بد نگيرن خود صادق خان ميدونه منظورمو

    پاسخ

    اولن مرسولي ي ي ي ي ي ي ي ... ي / تازه بوسا كه همه روي يه لپم بودن، ميخواي اون يكيو عقده اي كني؟ :دي / راجب حضورياش بعدن بايد مذاكراتي انجام بشه! / ميدوني واسه كادو گرفتنش چقد زحمت كشيده بوديم !! :پي / مگه خوابگاه خاطرات بدم داره؟!!! ... اسغفرالله ، بر منكرش بيييييييب! / تازه من صادق جانم نه صادق خان :)))
    خو حالا که تفلته منم تبريک ميگم!(يني زشته ببينيم بد رومونو کنيم اونور!!!)
    فوت کن: (البت اين انگار مال يه سالگيته! دي: )
    حالا ک من کيک آوردم تو کادو بده!

    پاسخ

    يعني اين كيكه انقد گنده س كه من مي ترسم اگه افتادم توش يه وخ گم بشم :)) / ممنونم دوست عزيز :-*
    1- جناب باهوش کسي که 4 سال از من کوچيکتر باشه، ميشه پ70 اي! منظورم همشون بود و اينکه کلي افتخار است 60 اي بودن!
    2-به فکرشون نرسيده بود بود لابد شيشه نوشابه!
    3-آيکونه اشتبايي افتاد! اين بود اصلش:
    پاسخ

    اصن يادم نبود راجب اون رقيب خانوادگي حرف زده بوديم! بهتره بگي جناب حافظه:دي


    سلام

    روز تولد هر کس مخصوص خودشه ممکنه حس خوشايندي بهش نداشته باشه اما نمي توني فراموشش کني

    تولدت مبارک

    پاسخ

    سلام / از شدّت مهربونيته خو :) / تولد من و شما نداشت كه ! مگه نه؟ / ممنونم مريم مهربون تر از مهربون :-*
    1-ما هرگز به اين پلاک هفتاديا حسودي نمي کنيم! يادتان باشد!
    2-شدت خفقانو حال کردي؟! فقط باتوم نداشتن!!
    3- اون داستانم يه روز تعريف مي کني! دي:
    پاسخ

    1-نفخميدم منظورت با كياس؟ / 2-شيشه نوشابه كه بوده اونوخ :دي / 3-خوابت مياد؟
    ديگه نمي گم!
    تخصير خودته!
    اين از تو اونم از افسانه که هي آدمو به دوران دير و دور مي برين!
    آدم حرفش مياد خو ... بوخودا!
    پاسخ

    داستان «سواره يا پياده» ام رو اگه تعريف كنم كه ديگه هييييييييييييچ! / اونو مزّه ميده فيس تو فيس واسه كسي تعريف كني : دي
    از دبيرستانم ميگم چون باحال بود!
    سوم B معروف بود به همبستگي! تصميم گرفتيم چون مسايل ژنتيک رو خانوم خوب ياد نداده بود، امتحان نديم و نداديم!
    معلم، مدير، معاون و هرکي که فکرشو کني اومدن سر کلاس و التماس که برين!
    من و دوستمم سردسته شناخته شديم!!
    بعد معلمه قهر کرد...
    فاصله بين امتحانه تا آشتي کردن با معلممون، زنگاي ورزش و تفريح حق نداشتيم تو دسته هاي بزرگتر از سه نفر باشيم! پراکنده مون مي کردن ميگفتن آشوبگريم!!دي:
    پاسخ

    تو همچين فضاي خفقان دبيرستاني باشي معلومه كه پستاي به اون خشانتي(!) مي نويسي:))
    اوني که مال 4 سالگيه، قضيه به دنيا اومدن کوچولومونه...
    همشو يادمه!از آوردن مامان به خونه بگير تا کمپوت هاي خوشمزه آلبالوش!
    همون روزاي اول از بابا پرسيدم: ني ني رو دوس داري؟!
    (عجب سوالي!!)بابا هم واس اينکه من حسادت نکنم گفته بود: نه!!!
    منم هرچند احساس حسادت نمي کردم ولي کلي خوشحال شدم!!!

    پاسخ

    همچين كه گفتي «كلّي» خوشحال شدي معلومه تا الان هم داري بهش حسادت مي كني :دي ي ي ي ي ... ي
    دوتاشو ميگم!
    پاسخ

    بذار روش، خيرشو ببيني :دي
    عاغا اين نوستالژيا هي اشک اندرون چشم آدم ميارن!!!
    نميذاريا...!
    هنوزم خاطره دارم از 4 سالگي!!از اون خوباش!
    اگه بخوام از دبستان و راهنمايي و دبيرستان بگم که يه دنيا وخ ميخاد...
    بگم؟!
    پاسخ

    هم سياسيش كرديااا :پي
    + خانوم معلم 


    :)

    من خودم به شخصه خاطرات زياد خوبي از کودکيم ندارم

    انقد که اون بداش، خاطره هاي خوبمم پاک کردن

    و شايد کودکيم از 8 سالگي تو ذهنم شکل گرفته باشه !!!!!!!!!!

    واسه همينه که خوش به حالت :)

    پاسخ

    دبستان من خاطراتش تک و توکه اما راهنمايي به بعدم بازم اوج مي گيره / ممنونم خانوم معلم کوشولو :-* / راستي از خانوم معلم بزرگ ياد بگير، ديدي چه غوغايي کرده؟ :دي

    صادق اجازه چند تا شد؟؟؟

    الفرار

    پاسخ

    يه روزي هم "القرار" ميشه ، نميشه؟ :دي

    باشه بابا فردا ميام ميشمرم چندتا نوشتم

    پاسخ

    زحمتشو کشيدم / 14تا ، ناقابله ، اين دفه رو مهمون ما باشيد :دي
     <      1   2   3      >